LOVE

در تمام لحظات مبهم وسرد و دراوج ويراني دلم

و در زير خروارها خروار خاك ياس

به تو پناه آوردم

وتو

ويرانه قلبم را دوبار آباد ساختي و لحظات مبهم و سرد را پر از شور ونشاط

و مرا كه به مرز نابودي رسيده بودم حيات دوباره بخشيد

هر روز طلوع را مي نگرم

اما

طلوع خورشيد بي تو چه دلگير است و برايم لحظات غروب را تداعي ميكند

دلم ميخواهد هر روز در كنارت باشم

هر روز و لحظه زندگي ام

و در هر طپش قلبم به ياد تو

نگاهم را به نگاهت بدوزم

ولي تو مثل من نبودي

دوست نداشتي مرا ببيني

مي گفتي چه سخت است هر بار كه تو را ميبينم دلتنگ تر ازقبل ميشوم

آيا اين جواب قانع كننده است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نمي دانم شايد چون خودت ميداني وصالمان خيالي بيش نيست نمي خواهي خود را وابسته كني

نمي دانم

براستي نميدانم بر سر عشق ما چه خواهد آمد ؟

آيا روزگار آن را در زير گامهاي خويش پايمال ميكند؟

يا نه

آسمان عشق ما را به افلاك ميبرد؟

نميدانم به خدا نميدانم

درخواست

خدایا پشت حصار خطاهایم بنویس


  جوانی

منتطرت  خوام ماند

مرهم زخم‌های کهنه‌ام
 

کنج لبان توست!


بوسه نمی‌خواهم


چیزی بگو ...


"احمد شاملو"‬

 

  شـــاید برایت عجیب ســت این همه آرامشـــم !

  خــودمـــانی بگویــم ؛ ... 

به آخر خط که برسی ، دیگر فقط نـــگاه میکنــی . . .

سوال : بمونم یا برم؟

سَـرِ عشقتــ ، خـودمُ لـو دادم ، رازِ چشمـامُ هـمـه فهمیـدن ...


عـاشقـی خـونـه مُ ویــرون کـرده ، عشـق یعنـی تــو رو هـرشبــ دیـدن ...

مـنُ آواره ی دنیـا کـردی ، تـا بیــام دوبــاره مهمـونتــ شَـم ...


جــاده ی عشـقِ تــو راهـش بــازِ ، تـا کجـا قــرارِ مـدیـونتــ شَـم ...

بیـنِ اینهمـه غــمِ تکـراری ، شکــ نـدارم کـه تــو دوسَـم داری ...


مـن بـدونِ عشـقِ تــو گُــم میشـم ، نکنـه کـه چشـم ازم بــرداری ...

بیـنِ اینهمـه غــمِ تکـراری ، شکــ نـدارم کـه تــو دوسَـم داری ...


مـن بـدونِ عشـقِ تــو گُــم میشـم ، نکنـه کـه چشـم ازم بــرداری ...

خیلـی جـاهـا خـودمُ گُــم کـردم ، خیلـی وقتــا تــو رو دلخــور کـردم ...

تــو همیشـه عـاشـقِ مـن بــودی ، مـن هَمَـش مـی رمُ و بـرمـی گـردم ...

تــو هـمـه چـی رو ازم مـی دونـی ، خیلـی بـی وفـایـی از مـن دیـدی ...

مـن فقـط سـوألـم از تــو اینـه ، چــرا یـکــ عمـره ، نجـاتـم مـی دی...؟

بیـنِ اینهمـه غــمِ تکـراری ، شکــ نـدارم کـه تــو دوسَـم داری ...


مـن بـدونِ عشـقِ تــو گُــم میشـم ، نکنـه کـه چشـم ازم بــرداری ...

بیـنِ اینهمـه غــــــــــمِ تکـراری ...



جای من هیچ جا خالی نیست

یکی نیست همدمم باشه
یکی نیست مرحمم باشه
جای من هیچ جا خالی نیست
یکی نیست دلتنگم شه

دارم از دنیا میرم
دیگه از زندگی سیرم
از همه کس از همه چیز
هی بونه میگیرم

دل کسی باهام یکی نیست
نپرس چرا چشام شده خیس
نگو نگو دردت چیه
دردام یکی دوتا نیست

کاش میشد جای من باشی
ولی نه این خیلی سخته
خیلی سخته که بشینی
چشم به راه هفته به هفته

نمیخوام جای من بشینی
ببینی تنها ترینی
روی دوشت پا بذاره
غم به این سنگینی

دل کسی باهام یکی نیست
نپرس چرا چشام شده خیس
نگو نگو دردت چیه
دردام یکی دوتا نیست

بعد از چند وقت دیدمش

بعد از چند وقت دیدمش

انگار سال ها بود ندیده بودمش

چرا باید خودمو بقبولونم که دوستم نداره وقتی دلم باور نداره

اـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا

کاش میدانستی در دلم چه می گذرد...

در چشمانم که باریدنی بی امان ،امان گرفته از آن...از غمم  شکایتی ندارم...تا بوده همین بوده و تا هست همین هست...اما ...با دلم چه کنم که اینگونه،چونان مرغی بی تاب بر میله های سرد حبس- خانه اش جان می کوبد و نیابد کمترین روزنی به برون...
از بی کسی خویش می سرایم و دستانم حتی تاب تحریر ندارد،آنقدر که شکسته ام...کمر خم کرده ام...در هفت اقلیم دلم نیابی اثری از شوری،سروری...هیچ...همه درد است و ماتم و بی کسی...

از روزگار می نالم که خوب تا نکرد با این جان نحیف که هیچش نمی خواست جز اندک مجالی برای زندگی...آه...ز ن د گ ی!

چه جای نفس کشیدنش است درین وانفسای عمر که هرنفسی که فرو میرود قاصد دردی ست بر غریب دل غم پرورم...که هر دم ازین کاشانه حسرت می وزد طوفانی از بلا...که سر می جنبانی به هر سویی،می نوازد ایام بر چهره تب دارت سیلی ای از حسرت...از عروج همه شادمانی ها...از هبوط تمام سیاهی ها به حسرت کده عمر ناچیزم...عبور ناشکیب هر لحظه در گوشم می خواند آیه های درد را و من چه غریب و ناگزیر چشم دوخته ام به دستان خالی ام...وسرشار از تهی....

سر به زانوی که بگذارم و این همه درد را با که سخن گویم....این جاده را پایانی هست؟!!....

For You

کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم

حالا هرروز بهم زنگ میزنی

یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی

من که میدونم تو هم دلت تنگ منه  . . .

 

ترسم که تو هم یار وفادار نباشی

عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی

من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم

تو از دل من هیچ خبردار نباشی

تو را هیچ گاه آرزو نخواهم کرد !

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی

نه با آرزوی من …

 

نفرین به عشق و عاشقی

نفرین به بخت و سرنوشت

به اون نگاه که عشقتو

تو سرنوشت من نوشت

نفرین به من نفرین به تو

نفرین به عشق من و تو

به ساده بودن منو

به اون دل سیاه تو

اگر زندگیم شد سراپا حدیثت


اگر زندگیم شد سراپا حدیثت
ترحم نمی خوام تو چشمای خیست

نو وعشق خوبت اگر قسمتم نیست
به زانو نیفتم که این خصلتم نیست

 

نمیخوام تو چشمام بخونی احساسم
نمیخوام ببینی که در التماسم
اگر عاشق هستم هنوز که هنوزه
نمیخوام دل تو واسه من بسوزه
خداحافظ ای عشق خداحافظ ای گل
واسه دل شکستن نداری تحمل
خدا حافظ ای عشق برو به سلامت
مثه من به غصه نداری تو عادت

 

من از تو نمیخوام دلیل و بهونه
گناهی نداری همینه زمونه

تو نیستی به قلبم جوابی بدهکار
منم که اسیرم تو نیستی گرفتار

 

برو موندنت رو به اصرار نمی خوام
نه هرگز من عشقو به اجبار نمی خوام
هنوزم عزیزم دلت نازنینه
دیگه نیستی عاشق حقیقت همینه
خداحافظ ای عشق خداحافظ ای گل
واسه دل شکستن نداری تحمل
خدا حافظ ای عشق برو به سلامت
مثه من به غصه نداری تو عادت

 

برو موندنت رو به اصرار نمی خوام
نه هرگز من عشقو به اجبار نمی خوام
هنوزم عزیزم دلت نازنینه
دیگه نیستی عاشق حقیقت همینه

 

خداحافظ ای عشق خداحافظ ای گل واسه دل شکستن نداری تحمل
خدا حافظ ای عشق برو به سلامت
مثه من به غصه نداری تو عادت

 

خداحافظ ای عشق خداحافظ ای گل
واسه دل شکستن نداری تحمل

تولدتـــــــــــــــــ مبارکــــــــــــ

تو حضور مبهمه پنجره ها

روبروم دیوار های آجریه

خورشیدروشن فردا  مال  تو

سهم من شبای خاکستری 

توی این دلواپسی های مدام

جز ترانه های زخمی چی دارم

وقتی حتی تو برام غریبه ای

سر رو شونه های بارون می زارم

اسم تو برای من مقدسه

تا نفس تو سینه پرپر می زنه 

باورم کن که فقط باور تو

میتونه قفل قفس رو بشکنه 

منمو یه آسمون بی دریغ

منمو یه کوره راهه نا گزیر

ای ستاره شبای مشرقی

پر پرواز منو ازم نگیر

 

عزیزم تولدت

امشب

امشب شب ارزوهاست دعا میکنم به

 

 دست نیافتنی ترین ارزوهات دست پیدا کنی 

خدایا ممنون که مرا در حد ایوب میبینی…

 

ولی تمامش کن!

 

دیگر بریده ام…

 

اون رفته من موندم تک و تنها

اون رفته ولی من دلم هنوز گیرشه


خدا تو بگو چی کار کنم؟؟؟

بازرگان عشق

تنهایی ات را از تو گرفتم
 
در خنده هایم شریکت کردم نگفته بودی بازرگان عشقی
 
من از کجا می دانستم سود برای تو تنهایی من است

بخدا دلم گرفته

دلم خیلی گرفته

از خودم، از تنهائیم، از ترسهای بی انتهام، از انتظار، از انتظار، از انتظار



آره دلم خیلی پره
دلم گرفته
از تو، از اومدنت، از رفتنت، از نبودنت، از دوست داشتنت



دلم گرفته
بخدا دلم گرفته


دلم گرفته
دارم میترکم
از دلی که دم به دم هوای گریه دارد، از چشمان خشکیده ام، از قطره اشکی که هیچوقت نبارید، از دلی که باید دوباره عاشق بشه ولی نمیتونه

دلم گرفته
دیگه طاقت ندارم
از این روزای بد، از حسرت های همیشگی، از مرگی که نمیرسه، از دردی که نمیره، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی، از تنهائی


دلم گرفته خدا
دلم خیلی گرفته، دلم خیلی پره، دارم میترکم، دیگه طاقت ندارم